-
دلم خیلی خیلی تنگ شده
یکشنبه 18 بهمنماه سال 1388 21:50
سکوتم، فریاد تو هوایم، هوای تو نگاهم، نگاه تو دلتنگیم، برای تو تنهاییم، به یاد تو زندگیم، به عشق تو ...
-
تو
سهشنبه 6 بهمنماه سال 1388 23:17
این زندگی با تو زیباترم می شه تو عاشقم بودی ، من باورم می شه با تو دلم غرق یک بچگی می شه من آخر رویام ، این زندگی می شه من با تو فهمیدم زیبایی ام خوبه یک مرد مغرور رویایی ام خوبه من با تو فهمیدم دل بستگی بد نیست گاهی به یک آغوش ، وابستگی بد نیست وقتی تو این جایی ، دنیا همین خونه هست حالا بگو تو بازم این زن یه دیوونه...
-
تو چشمام نگاه کن؟میبینی؟؟؟؟
سهشنبه 22 دیماه سال 1388 21:10
گریه کنم یا نکنم حرف بزنم یا نزنم من از هوای عشق تو دل بکنم یا نکنم با این سوال بی جواب پناه به آینه میبرم خیره به تصویر خودم میپرسم از کی بگذرم یه سوی این قصه تویی یه سوی این قصه منم بسته بهم وجود ما تو بشکنی من میشکنم نه از تو میشه دل برید نه با تو میشه دل سپرد نه عاشق تو میشه موند نه فارغ از تو میشه بود هجوم بن بست...
-
شعر زیبای حمید مصدق و جواب فروغ فرخزاد به او
دوشنبه 14 دیماه سال 1388 08:34
شعر " حمید مصدق " تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز، سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق در این...
-
یا حسین
یکشنبه 6 دیماه سال 1388 21:38
-
چیپس فرفری ی ی ی ی
سهشنبه 26 آبانماه سال 1388 22:09
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 یک روز هویج برام چیپس فرفری خرید و به من بسیار خوش گذشت و من از چیپس فرفریم کمی به او دادم، اما ریخت رو لباسش و چیپس فرفری حیف شد و لباس هویج کوچولو ، چیپس فرفری یی شد ولی مهم نبود و من باز هم به هویجم چیپس فرفری تعارف نمودم و هویج هم باز چیپس...
-
تولدت مبارک سیب کوچولو
جمعه 15 آبانماه سال 1388 22:32
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 جشن تو جشن تولد تموم خوبیاست جشن تو شروع زیبای تموم شادیاست تولدت مبارک تولدت مبارک امشب شب ما غرق گل و شادی و نور از جشن ستاره آسمون یه پارچه نور امشب خونمون پر از طنین دلنواز تو کوچه پر از نوای دلنشین ساز عزیزم هدیه من برات یه دنیا عشقه زندگیم...
-
جوابیه هویجوری
یکشنبه 3 آبانماه سال 1388 22:45
دو تا دستام مرکبی ، تموم شعرام خط خطی پیش شما شازده خانوم ، منم فقیر پا پتی غرور رو بردار و ببر ، دلم میگه دلم میگه غلامی رو به جون بخر ، دلم میگه دلم میگه شازده خانوم قابل باشم ، باید بگم به شعر من خوش آمدی خوش آمدی خوش آمدی شازده خانوم چه خاکی و چه بی ریا به منزل خود آمدی خود آمدی خود آمدی عجب عجب چه رند و چه بلا...
-
هویجوری
دوشنبه 27 مهرماه سال 1388 19:49
هویج به زور مینویسه... یکی بود یکی نبود تا شروع شد قصه مون می دونستم که تکی مثل ماه آسمون می دونستم تو عزیزم قدر عشقو می دونی می دونستم تو همونی که همیشه می مونی آره منم دوست دارم محاله تنهات بذارم تو وصله ی جون منی منم فقط تو رو دارم غیر دوست داشتن تو دیگه چیزی ندارم همه عمر من تویی و بی تو من کم میارم ماه من ، واسه...
-
تو خودشی...
شنبه 11 مهرماه سال 1388 22:49
مثل گریه توی پائیز ، مثل پائیز توی کوچه مثل کوچه زیر بارون ، مثل بارون روی شیشه مثل اسمت روی قلبم ، مثل هدیه توی دستم مثل اون حالی که داشتم ، وقتی هدیه رو می بستم مثل ماه ، وقتی گریه ش می گیره مثل گل ، وقتی از دسته تو می ره مثل من ، که نمی آیی و می میره مثل تو ، تو خود عشقی ، خود عشق مثل ماه ، مثله تو مثل اشک ، مثله...
-
کاش میومدی...اما به خاطر خودم...
جمعه 3 مهرماه سال 1388 21:46
آرزومه آرزومه که در رو وا بکنی بیای تو خونه تو رو تو بغل بگیرم عاشقونه آرزومه ٬ آرزومه
-
پازل
سهشنبه 10 شهریورماه سال 1388 21:53
سلام عکس پازلمو میخوام بزارم. قشنگ شده؟؟؟
-
وقت دعا...
جمعه 6 شهریورماه سال 1388 12:25
وقت دعا دوباره باز تو خلوت راز و نیاز بعد خدا دست نیاز رو به تو می کنم دراز می گم نرو پیشم بمون باز منو از خودت بدون از شب دور از شهر نور برام ترانه ای بخون ای کاش می دونستی دلم گرفته و تنگه برات دیوونه وار دوست داره هر لحظه می میره برات وقتی می تونی با نگات فاصله هارو پر کنی با نم بارون لبات خشک لبامو تر کنی بیا بکش...
-
پنج روز بعد تر از دیروزش که داره فردا میاد...
یکشنبه 25 مردادماه سال 1388 19:03
میدونم یه وقتایی دلت برام تنگ میشه تو خیابون و نگاه میکنی از پشت شیشه اون که از پشت درختا میگذره شاید منم که دارم تنهایی با یاد تو پرسه میزنم یاد تو... عزیزترین چیزیه که دارم. خدا رو شکر که سفرت داره تموم میشه عزیزم... نامه های منم داره تموم میشه. دیگه فردا صبح که برسی میتونم هر وقت که خواستم باهات حرف بزنم. خدا رو...
-
شد چهار روز بعد تر از دیروزش ش ش ش هااااا
شنبه 24 مردادماه سال 1388 19:14
سلام هویج خان... امروز هم گذشت. نمیدونم چرا به دوریت عادت نمیکنم... همینطور هم داره بد تر میشه. امروز کلا واسه هیچ کاری انرژی نداشتم. تعطیل تعطیلم. خدا فردا رو به خیر کنه... گفتی فردا راه میفتی و دوشنبه صبح میرسی خونتون. خوبه. این دفعه مسافرتت خیلی طولانی شد ، نه؟ یا به من انقدر سخت گذشته؟ دلم تنگ شده. برگرد. راستی...
-
سه روز بعد تر از دیروزش
جمعه 23 مردادماه سال 1388 19:45
بدون تو کم میارم تا پای جون دوست دارم اگه تو از من جدا شی امید موندن ندارم امروز گفتی نمیای پیشم... همین. چرا اینطوری نگاه میکنی؟ مگه چیز دیگه ای هم میتونم بگم؟ لا اقل الان نه.
-
دو روز بعد از دیروزش
جمعه 23 مردادماه سال 1388 19:44
از روزی که تو رفتی خونه سوت و کوره کوچه خاطره هامون بی عبوره همدم شبهام کجایی من بی تو تنهام کجایی؟ هویج نازم... دیشب گفتی رفتی شهر بازی. یادته با هم رفتیم؟؟؟؟ چرخ و فلکه یادته؟؟؟فالوده؟؟؟ آخ... چه روز خوبی بود، نه؟ دیشب بیشتر خوش گذشت یا اون روز که با هم بودیم ناقلا؟؟؟؟ دوستت دارم زود برگرد.
-
روز بعد از دیروز...
چهارشنبه 21 مردادماه سال 1388 22:02
روز دوم... سلام هویج خوشگلم. بگو ببینم؟؟؟ بدون من خوش میگذره؟؟؟ دلت میخواست میومدم ، یا تنها رفتی بهتره؟؟؟ به من که زیاد خوش نمیگذره. بیشتر از همیشه تنها شدم. کاش زودتر برگردی... بگم الهی کیا؟؟؟ کوفتشون بشه!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ راستی امروز پازل هزار تیکه ایم و تموم کردم. خیلی خوب شده... کاش میدیدی... ازش یه عکس میگیرم...
-
برگرد
سهشنبه 20 مردادماه سال 1388 20:11
آغوشت و به غیر من به روی هیشکی وا نکن منو ازین دلخوشی و آرامشم جدا نکن من برای با تو بودن پر عشق و خواهشم واسه بودن کنارت تو بگو به هر کجا پر میکشم منو تو آغوشت بگیر آغوش تو مقدسه بوسیدنت برای من تولد یک نفسه چشمای مهربونتو منو به آتیش میکشه نوازش دستای تو عادته ، ترکم نمیشه فقط تو آغوش خودم دقدقه هاتو جا بزار به پای...
-
عیدتون مبارک
جمعه 16 مردادماه سال 1388 12:18
همه ما منتظر یه سفر کرده هستم. خدایا همه منتظرها را صبر عطا کن! میلاد صاحب عصر و زمان امام مهدی(عج) بر همه ی شیعیان مبارک باد!
-
تو بهترینی
دوشنبه 29 تیرماه سال 1388 20:16
نفس کشیدن سخته تو رو ندیدن سخته تو پیچ و تاب عاشقی به تو رسیدن سخته یه وقت بده به چشمات نگا کنه به چشمم شاید که برق نگات بشکنه این تلسمم هویجم... اگه یه وقتایی اذیتت میکنم منو ببخش...
-
تنهام نذار... حتی واسه یه لحظه
جمعه 29 خردادماه سال 1388 22:42
میخوام یه رازی رو بهت بگم... تا حالا دیدی عاشقا به هم میگن : تو مثل نفسمی... ما هم به هم زیاد گفتیم ، مگه نه؟ اما عزیزم... امروز که نبودی ، من باور کردم ، که تو نفسمی. نه فقط در حد حرف... نه... باور کن که وقتی نیستی به زور نفس میکشم. مثل الان. شب شده... هنوز نیومدی... دارم میمیرم. هرچی پنجره رو وا میکنم که اکسیژن بیاد...
-
بی تو یعنی خالی...
یکشنبه 24 خردادماه سال 1388 19:59
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 گریه مون هیچ خنده مون هیچ باخته و برنده مون هیچ تنها آغوش تو مونده غیر ازاون هیچ ... ای..... ای مثل من تک و تنها دستامو بگیر که عمر رفت همه چی تویی زمین و آسمون هیچ ... بی تو میمیرم همه بودو نبود بیا پر کن منو ای خورشید من بی تو میمیرم مثل یک قلب چراغ نور ، تو بودی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 خردادماه سال 1388 21:22
میمیرم اگه یه روزی غم ببینم توی چشمات کاشکی لحظه های تلخم پر شه از عطر نفسهات طفلکی دلم بجز تو هیچی از خدا نمیخواد نزار غصه های این دل بشه هم صدای فریاد
-
نقطه
سهشنبه 5 خردادماه سال 1388 21:51
گاهی به نیشخند لبت را اشاره کن ما را به هیچ صاحب عمر دوباره کن
-
سفر
شنبه 19 اردیبهشتماه سال 1388 21:03
چه خوبه مثل سایه همسفر تو بودن هم قدم جاده ها. تن به سفر سپردن چی می شد شعر سفر بیت آخری نداشت عمر کوچ من و تو دم واپسین نداشت ... منو با خودت ببر ای تو تکیه گاه من خوبه مثل تن تو با تو همسفر شدن منو با خودت ببر من به رفتن قانعم خواستنی هر چی که هست تو بخوای من قانعم... سیبم رفته سفر خدایا پشت و پناهش باش. یاد منو...
-
واقعا اینطوریه؟؟؟تو بگو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یکشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1388 19:54
خدا ما رو برای هم نمیخواست فقط میخواست همو فهمیده باشیم بدونیم نیمه ما مال مانیست فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم تموم لحظه های این تب تلخ خدا از حسرت ما باخبر بود خودش مارو برای هم نمیخواست خودت دیدی دعامون بی اثر بود چه سخته مال هم باشیم و بی هم میبینم میری و میبینی میرم تو وقتی هستی اما دوری از من نه میشه زنده باشم...
-
جوابیه
چهارشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1388 23:22
عزیزم... هرچه بر ذهن مشوش و آشفته و بی احساسم فشار میارم همه اش سیاه و تاریک میبینم. این تاریکی فقط با یاد و صدای توست که به روشنی تبدیل میشه. ای نور زندگی من.
-
چی کار کردی با من؟؟؟
سهشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1388 19:58
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 میخواستم بهت بگم چقدر پریشونم دیدم خودخواهیه ، دیدم نمیتونم تحمل میکنم بی تو به هر سختی به شرطی که بدونم شاد و خوشبختی به شرطی بشنوم دنیات آرومه که دوسش داری از چشمات معلومه یکی اونجاست شبیه من یه دیوونه که بیشتر از خودم قدرتو میدونه تو رو میخوام ، تموم زندگیم اینه...
-
عیده
شنبه 8 فروردینماه سال 1388 10:51
عید همه مبارک باشه...