سیب کوچولو و هویج کوچولو
خدایا ما رو از هم جدا نکن...سیب کوچولو و هویج کوچولو
خدایا ما رو از هم جدا نکن...چشماتو وا کن که سحر
تو چشم تو بیدار بشه
صدام بزن که از صدات
باغ دلم بهار بشه
اون که میخواد میون ما
میخواد که دیوار بکشه
دل میگه نفرینش کنم
به درد من دچار بشه
بارون سنگ هم که بیاد
بر نمیگردم از تو من
از این که بدتر نمیشه
هرچی میشه بزار بشه
با من بیا
با من بمون
نذار که تنها بمونم
نذار که خونه دلم دوباره تنگ و تار بشه
اون که میخواد میون ما
میخواد که دیوار بکشه
دل میگه نفرینش کنم
به درد من دچار بشه
شاخای دیو و میشکنم
سر به ستاره میزنم
یه روز اگه دستای من
با دستای تو یار بشه
چشماتو وا کن که سحر
تو چشم تو بیدار بشه
صدام بزن که از صدات
باغ دلم بهار بشه
ماه من...
کیه چشمای تو رو ببینه طاقت بیاره
تو باید قصه باشی ، قصه حقیقت نداره
تورو از خیالِ شاعرا به من هدیه دادن
تورو از باغای خلوت خدا فرستادن
من که رسم عاشقی رو مثِ مجنون بلدم
تورو باور می کنم اما هنوز مردّدم
اون کدوم ابره که دلتنگ تو باشه نباره
کیه با چشم تو روبرو بشه کم نیاره
تو همونی که غم جدایی رو خاک می کنی
شکُ از لمس سر انگشتای من پاک می کنی
- امشب میگن ماه خیلی قشنگ شده ، سیب کوچولو ... میگن سیاره زهره هم کنارشه ، نگاه کن !
- دارم نگاه می کنم
- منو نگاه نکن...میگم ماه رو نگاه کن ... اوناها ش ، اون بالاس !
- نمیخوام ، تو ماه منی .
- ای بابا...
- کدوم بابا ؟ هان ؟؟؟
- همون بابا . همونی که تو رو انقدر لوس کرده.
- ناراحتی؟؟؟
- والا چه ارز کنم ؟ کی جرئت داره بگه آره ؟؟؟؟
برگشتم
دلم عاشقه گل من میدونی
بگو تا ابد پیش من می مونی
تو رو دوست دارم با دل و جونم
تا دنیا دنیاست با تو می مونم
وقتی چشماتو روبروم می بینم
وقتی عزیزم پیش تو می شینم
نمیشه پنهون می خوامت از جون
عشقت از قلبم نمیره بیرون
نازنینم ، با تو بودن واسه من خواب و رویاس
بیا پیشم تو نباشی این دل من خیلی تنهاس
آرزومه با تو باشم تا ببینی دل چه حالی می شه
بی تو تنهام تورو می خوام یه روز بی تو یه سالی میشه
واقعا که یه روز دور از تو مثل یه سال برای منه . آخه مگه یه سیب کوچولو چقدر طاقت دوری داره ؟ سفر قشنگی بود هویجم... اگه با هم می رفتیم که قشنگتر هم می شد.
هر وقت دلم برات تنگ میشد... دعات می کردم . یه شب که یه گوشه نشسته بودم وتنهایی راز و نیاز می کردم... چشمم به ماه زیبا افتاد. یه کم پایینتر از ماه یه ستاره کوچولو دیدم که هی چشمک میزد. سرم و هی چرخوندم تا یکی دیگه پیدا کنم ، اما نبود. اون تنها ستاره اون شب توی آسمون قشنگه مکه بود . موبایلمو درآوردم و یه عکس ازش گرفتم . خیالم که راحت شد شروع کردم نگاه کردنش...
چشمامو بستم
چشمای تو یادم اومد
نه، هیچ وقت اون ستاره به زیبایی و پر نوری چشمای تو نیست.
یواشکی به ستارهه زبون درازی کردم و خندیدم...
آخه تو قشنگ ترین ستاره زندگی منی
همیشه رو سرم بتاب ، قشنگم ...
امروز برمی گرده
سلام!
امروز سفر عرفانی سیب کوچولو تموم میشه. امروز برمیگرده. امروز سیبم داره میاد. داره از سفر زیارتی مید.
سیب کوچولو خوش اومدی.