سیب کوچولو و هویج کوچولو

خدایا ما رو از هم جدا نکن...

سیب کوچولو و هویج کوچولو

خدایا ما رو از هم جدا نکن...

خونه ی خدا از کدوم وره؟؟؟

به کعبه گفتم: تو از خاکی منم خاک، چرا باید به دور تو بگردم؟!

ندا آمد تو با پا آمدی باید بگردی، برو با دل بیا تا من بگردم.

دوستت دارم

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد...

خیلی چیزها می خواهم بگویم :


می خواهم بگویم می شود از دور هم دوست داشت...!

 

میتوان بدون داشتن هم دوست داشت

 

ساده تر بگویم:

 

   *میشود ساده تر هم دوست داشت...*

 

دور از هیاهوی خواستن...

 

دور از هیاهوی داشتن...

 

دور از هیاهوی خواستن و نداشتن...نرسیدن...

 

دور از هیاهوی رسیدن و بعد تلاش برای ماندن تا همیشه!

 

 *می توان از دور هم دوست داشت*

 

دور از هراس از دست دادن...

 

دور از هراس تنها ماندن ناگهانی...

 

حتی دور از او که خواستنی ست...

 

    *می توان از دور هم دوست داشت *

کادوی سیبی

سیب: عزیزم نمی تونی حدس بزنی برای جشن تولدت چه چیز جالبی خریدم!!!

هویج: خیلی ممنون!! خب بگو ببینم چی برام خریدی!؟ 

سیب: صبر کن، الآن میرم میپوشم، میام!!!

تولد آقا هویجه مبارک باشه...

دوستت دارم

جشن تو جشن تولد تموم خوبیاست...

 جشن تو شروع زیبای تموم شادیاس..

 جشن تو طلوع یک روزه مقدسه برام..

 وقت شکر گذاریه بسوی درگاه خداست...

 

عزیزم تولدت مبارک..

عمر من تولدت مبارک..

مهربونم تولدت مبارک..

قشنگم تولدت مبارک..

گلم تولدت مبارک..

جون من تولدت مبارک.

امید من تولدت مبارک..

زندگیه من تولدت مبارک..!!

امیدوارم سالهای سال با دلی خوش و شاد زندگی کنی..

 خدا رو به خاطر اینکه به تو زندگی بخشیده شکر میکنم

 و از اینکه مهر تو  رو تو دلم گذاشت ازش ممنونم

هویجم...

قشنگترین صدایی که شنیدم...صدای قلب توست

و

قشنگترین روز زندگیم... روز تولد توست

دوستت دارم

حافظ میگه، من نمی گم...

این شعر قشنگ رو در واپسین دقایق شب تقدیم می کنم به زیبا ترین و دوست داشتنی ترین سیب دنیا:

دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم

لیک از لطف لبت صورت جان می بستم

عشق من با خط مشکین تو امروزی نیست

دیرگاهیست از این جام هلالی مستم

از ثبات خودم این نکته خوش آمد که به جور

در سر کوی تو از پای طلب ننشستم

عافیت چشم مدار از من میخانه نشین

که دم از خدمت رندان زده ام تا هستم

در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است

تا نگوئی که چو عمرم به سر آمد رستم

بعد از اینم چه غم از تیر کج انداز حسود

چون به محبوب کمان ابروی خود پیوستم

بوسه بر دُرج عقیق تو حلالست مرا

که به افسون و جفا مُهر وفا نشکستم

صنمی لشکریم غارت دین کرد و برفت

آه اگر عاطفت شاه نگیرد دستم

رتبت دانش حافظ به فلک برشده بود

کرد غم خواری شمشاد بلندت پستم

حافظ