چشماتو وا کن که سحر
تو چشم تو بیدار بشه
صدام بزن که از صدات
باغ دلم بهار بشه
اون که میخواد میون ما
میخواد که دیوار بکشه
دل میگه نفرینش کنم
به درد من دچار بشه
بارون سنگ هم که بیاد
بر نمیگردم از تو من
از این که بدتر نمیشه
هرچی میشه بزار بشه
با من بیا
با من بمون
نذار که تنها بمونم
نذار که خونه دلم دوباره تنگ و تار بشه
اون که میخواد میون ما
میخواد که دیوار بکشه
دل میگه نفرینش کنم
به درد من دچار بشه
شاخای دیو و میشکنم
سر به ستاره میزنم
یه روز اگه دستای من
با دستای تو یار بشه
چشماتو وا کن که سحر
تو چشم تو بیدار بشه
صدام بزن که از صدات
باغ دلم بهار بشه
چه شعر آشنایی ... کجا شنیدم ......
موفق باشی
سلام! به وبم خوش اومدی!
امیدوارم دوستای خوبی برا هم باشیم!
فعلا بابای بازم سر بزن!
آخی این شعر مرجان.. دوست می دارم
همش اسم من هست توی این آهنگ.. چه خوب ....
به روز هستم
موفق باشی
سلام ..... دیروز همه وبلاگتونو نوشته هاتونو خوندم ..حاج خانوم شدی ژس سیب کوچولو؟چرا هویجو نبرده بودی؟ هان؟بابا تورو هر کی میپرستی این نظراتتونو درست کنید یه دانه نظر میدی دیگه نمیذاره نظر بدی تازه نظرات ژست قبلیه باز نشد اومدم اینجا نظر دادم ... جیغ میزنما :( خوشبخت شین مادر بوسونبا
از لینک شما متشکرم بیشتر بما سر بزنید تا این حسنی دلش بسوزد