امروز تولد هویج کوچولوء ... و سیب کوچولو از صبح داره دنبال یه بهانه می گرده که هویج و بفرسته بیرون از خونه تا براش تولد بگیره!!!
- هویجم...
- جونم؟
- نون نداریم.
- خوب؟؟؟
- نداریم دیگه! یعنی برو بخر.
- نه عزیزم... داریم... صبح که تو هنوز خواب بودی من رفتم خریدم ، روی یخچاله.
- (اه...حالا چی کار کنم؟؟؟؟ آهان فهمیدم...) هویج کوچولو...
- جون دلم؟
- دوغ نداریم... میری بخری؟ حوس کردم.
- خوب اشکال نداره خانومی... ماست که داریم ،هر وقت خواستی بگو، باهاش برات یه دوغ مشتی درست میکنم!
- (خداااااااااااا......)
- چیزی گفتی؟؟؟
- نه نه نه... با تو نبودم... با خودم بودم.
بعد از نیم ساعت فکر کردن ، سیب کوچولو گفت :
- هویج جونم...
- چیه خانومم؟
- میری از جنگل توت فرنگی بچینی؟
- لابد اینم حوس کردی؟؟؟ هان؟؟؟
- (لبخند شیطنت آمیز) اوهوم.
- از دست تو. چشم. امر دیگه ای ندارین؟؟؟
- نه ممنون... چقدر تو هویج خوبی هستی... چقدر گلی... چقدر ماهی... چقدر.......
- بسه بسه.... هندونه هات از زیر بقلم میفته. برو سبد و بیار که برم.
- بووووووووووووووووس... عجله نکنی زود بیایاااا.... زیاد توت میخوام...همشو بچین.. مواظب خودت باش...
رفت و برگشت هویج کوچولو دو ساعتی طول کشید و سیب کوچولو تونست به همه کاراش برسه.
تمام خونه رو پر از بادکنکای شکل قلب کرد و روی همش نوشت : "هویجم،دوستت دارم"
یه ناهار خوشمزه پخت و یه کیک کوچولو ساخت. فقط مونده بود کادو... از قبل یه کادو براش خریده بود... یه عینک آفتابی خوکشل. آخه اینطوری خیالش راحت میشد که چشمای عزیزش زیر نور بی رحم آفتاب سالم میموند. آخه سیب عاشق چشمای هویجه... توی چشمای هویجش یه دنیا پر از خوبی و مهربونیه... آخه میگن چشم آیینه دله!
همه چی آماده بود و منتظر هویجش نشست. هویجم مثل همیشه به موقع سر رسید.
سیب دوید دم در و برای هویج کوچولو دست تکون داد. تا به هم برسن همدیگرو نگاه می کردن. تو نگاه جفتشون پر از عشق بود. عشقی که هیچ وقت از بین نمیره!
- سلام اومدی؟
- سلام، تمام توتای جنگل و چیدم واسه تو! خوبه؟
- عالیه. ممنون عشق من!
- خوب میشه حالا رام بدی بیام تو؟
- هان؟؟؟ خوب بیا تو!
- اگه از جلوی در بری کنار همین قصد و دارم...
- هی هی هی هی ( خنده شیطنت آمیز) بفرمایین
هویج وقتی وارد خونه میشه و اتاق پر از بادکنک و میبینه یهو یه جیغ میزنه و سیب کوچولو شو بغل میکنه و با همه وجود میبوسدش...
- ای ناقلا... پس واسه همین منو فرستادی دنبال نخد سیاه هان؟؟؟
- خوب آخه باید میرفتی تا من این کارارو بکنم...
- قربونت برم.
- خودم میرم.
- خودم میرم.
- خودم میرم.
- خودم میرم.
- ....
و این دیالوگ چند ساعتی طول کشید و هیچ کدوم به نتیجه نرسیدن. اون شب، شب قشنگی واسه اون دوتا شد.
خدایا شکرت که تو این شب قشنگ هویجم و به این دنیا آوردی تا من معنی عشق رو بفهمم.
هویجم تولدت مبارک
*******************************************
سلام
ممنون که به من سر زده بودی. خوشبحالت که تونستی روز تولد آقا هویجه باهاش باشی.....
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
سلام سیب کوچولو
چه جالب
من هم امشب دارم شوهرم را سوپرایز می کنم ..
امشب سالگرد ازدواجمونه ...
از صبح دارم کار می کنم الان اومدم برا استراحت .دیدم پیغام گذاشتی ....
وقتی متنت را خوندم ... کلی حال کردم ..
خدا کنه خوشحال شه ....
اگه بدونی با چه زحمتی شماره ها را از توی گوشیش دزدیدم تا بتونم دوستاش را دعوت کنم ....
آه ....
حالا بعدن می گم خوشحال شد یانه ...
ممنون ممنون ممنون
کلی شارژ شدم خوندم
امشب جات خالی هست ..
موفق باشی سیب خوشمزه ه ه ه ه ه
بای .. برم به بقیه کارهام برسم ...
وایییییییییییییی تولد منم میخوااااااااااااام!
تولدت مبارک هویجی جونه سیبی جووووووووونم!
ایشالله همیشه با هم باشین بهد بیاین اینجا عقشولانه بونیسین
که منم هی بیام بخونم !!
توت چید؟! نه ه ه ه !! چرا دوستای منو از درختاشون جدا کردی هویج؟!
اینجا اصن جای خوبی برای توت ها نیست من تجربه دارم! خیلی بی رحمانه بود!
گــــــــــــــــــــر یــــــــــــــــــــــههههههههههههههههههههههههه!!!
بازم تفلدت مبارک!
آپم سیبی جوووونم!
سلام سلام به آقا پیمان و نیلوجان
دوستان گل خودم
تولدت مبارک پیمان جان
امیدوارم سالهای خوب و قشنگی را داشته باشی
به آرزوی دلت هم برسی پیمان جان
بههمه سلام برسون
تا بعد خدانگهدار
سلام
تولد اقا هویج مبارک باشه ایشالا
کی واسه ما تولد می گیره
شما دوست جونه جدید نمی خواین؟
حسنی و مملی و چراغعلی و سایر بچه های محل ریتم گرفته اند و ضربی میخوانند:
هویج ناز نازک
تولدت مبارک
به روز هستم دوست داشتی بیا ... خوشحال می شم
شلااااااااااام ! خوبی؟!
سیبی جونم آپم!
یه سر بیا!
بوچ بوش بوس ژیاد جیاد زیاد!!
سلام یه مدت نشد بهت سر بزنم منو ببخش من تولده داش هویجمون هم مبارک.....
سلام!
آپم!!
سیبی جونم تا ۲ هفته نیستم!
دلم برات تنگ میشههههههههههههه
تاتا
سلام خوبید ؟؟
وب جالبی دارین
ممنونم پیش منم اومدین اخه داداش من این حرفاتو باید به مسلمونا بگی که دارن کنابی میپرستن که میگه باید زد .
به خدا الان عربا ازما بهترن واز این کاراهم نمی کنن .
به امید روزهای بهتر واسه هممون
بازم پیشم بیا داداش فعلا بای
کجایی؟خبری ازت نیست؟
قربونت...!
سلام سیبی جووووووووون . چطوری؟
وبلاگت خیلی قشنگه.
شاد باشی.
بابای.
سلام
به روز هستم
با یک فریاااااااااااااد
خوشحال می شم بیای ...
گرمی دست هایت چیست که دستهایم آنها را میطلبد ؟ در آینه چشمهایم بنگر چه میبینی؟ آیا میبینی که تو را میبیند؟ صدای طپش قلبم را میشنوی که فریاد میزند دوستت دارم؟ دوست ندارم که بگویم دوستت دارم. دوست دارم که بدانی دوستت دارم!