سیب کوچولو و هویج کوچولو

خدایا ما رو از هم جدا نکن...

سیب کوچولو و هویج کوچولو

خدایا ما رو از هم جدا نکن...

شعر نیلوفری

شبانگاهان لب دریاچه می رفتم

و می گفتم به خود

او یک شب آنجا دیده خواهد شد

انگار با هم روزگاری آشنا بودیم

نمیدانم کجا بودیم

که در من نیلی چشمان او

و او در کبود شعر من

و اینک هر سحر در قلب من ، نیلوفری نمناک می روید...

نمی دانی اما ،

همیشه صدای مهربانت را

در سبزه زار ذهنم تداعی خواهم کرد...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
دوست دختر سابق هویج جون دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 07:55 ب.ظ http://havijjoon.blogsky.com

سلام.جالبه!!ما یه وجه تشابه داریم...اگه به من سر بزنین متوجه میشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد