سیب کوچولو و هویج کوچولو

خدایا ما رو از هم جدا نکن...

سیب کوچولو و هویج کوچولو

خدایا ما رو از هم جدا نکن...

سه روز بعد تر از دیروزش

بدون تو کم میارم

تا پای جون دوست دارم

اگه تو از من جدا شی

امید موندن ندارم

امروز گفتی نمیای پیشم...

همین. چرا اینطوری نگاه میکنی؟ مگه چیز دیگه ای هم میتونم بگم؟ لا اقل الان نه.

دو روز بعد از دیروزش

 

از روزی که تو رفتی خونه سوت و کوره

کوچه خاطره هامون بی عبوره

همدم شبهام کجایی

من بی تو تنهام کجایی؟

هویج نازم...

دیشب گفتی رفتی شهر بازی. یادته با هم رفتیم؟؟؟؟ چرخ و فلکه یادته؟؟؟فالوده؟؟؟

آخ... چه روز خوبی بود، نه؟

دیشب بیشتر خوش گذشت یا اون روز که با هم بودیم ناقلا؟؟؟؟

دوستت دارم

زود برگرد.

روز بعد از دیروز...

روز دوم...

سلام هویج خوشگلم.

بگو ببینم؟؟؟ بدون من خوش میگذره؟؟؟ دلت میخواست میومدم ، یا تنها رفتی بهتره؟؟؟

به من که زیاد خوش نمیگذره. بیشتر از همیشه تنها شدم. کاش زودتر برگردی...

بگم الهی کیا؟؟؟ کوفتشون بشه!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

راستی امروز پازل هزار تیکه ایم و تموم کردم. خیلی خوب شده... کاش میدیدی...

ازش یه عکس میگیرم میزارم تو خونه امون.

دوستت دارم عزیزم.

زود برگرد.

نا مرد دوریت سخته.......

برگرد

آغوشت و به غیر من

به روی هیشکی وا نکن

منو ازین دلخوشی و

آرامشم جدا نکن

من برای با تو بودن

پر عشق و خواهشم

واسه بودن کنارت

تو بگو

به هر کجا پر میکشم

منو تو آغوشت بگیر

آغوش تو مقدسه

بوسیدنت برای من

تولد یک نفسه

چشمای مهربونتو

منو به آتیش میکشه

نوازش دستای تو

عادته ، ترکم نمیشه

فقط تو آغوش خودم

دقدقه هاتو جا بزار

به پای عشق من بمون

هیچ کس و جای من نیار

مهر لباتو رو تن و روی لب کسی نزن

فقط به من بوسه بزن

به روح و جسم و تن من

هویجم...

امروز رفتی مسافرت...

هنوز نرسیدی میدونم! اما دلم اندازه تمام دنیا برات تنگ شده...

حالا من با دوریت چی کار کنم؟؟؟؟

تنها کاری که میتونی بکنی تا جبران دوری و دلتنگیت واسم بشه...اینه که تا میتونی بهت خوش بگذره...

خوش باشی همه زندگی من، که من به خوشی تو خوشم.

عیدتون مبارک

همه ما منتظر یه سفر کرده هستم. خدایا همه منتظرها را صبر عطا کن!



میلاد صاحب عصر و زمان امام مهدی(عج) بر همه ی شیعیان مبارک باد!

تو بهترینی

نفس کشیدن سخته

            تو رو ندیدن سخته

تو پیچ و تاب عاشقی به تو رسیدن سخته

یه وقت بده به چشمات

                  نگا کنه به چشمم

شاید که برق نگات

                  بشکنه این تلسمم

هویجم...

اگه یه وقتایی اذیتت میکنم منو ببخش...

تنهام نذار... حتی واسه یه لحظه

میخوام یه رازی رو بهت بگم...

تا حالا دیدی عاشقا به هم میگن : تو مثل نفسمی...

ما  هم به هم زیاد گفتیم ، مگه نه؟

اما عزیزم...

امروز که نبودی ، من باور کردم ، که تو نفسمی. نه فقط در حد حرف... نه... باور کن که  وقتی نیستی به زور نفس میکشم.  مثل الان. شب شده... هنوز نیومدی... دارم میمیرم.

هرچی پنجره رو وا میکنم که اکسیژن بیاد تو، هم فایده نداره.  تو قلبم اکسیژن کم آوردم.

باور کن دارم کم میارم. بیا دیگه...

هیچ وقت نمیتونی بفهمی چقدر گذروندن یه روز بدون تو سخته.

به این اشکام قسم.

باور میکنی؟

آره تنهام نذار حتی واسه یه لحظه

وجودت به صد تا آسمون می ارزه

بی تو یعنی خالی...

گریه مون هیچ      خنده مون هیچ

باخته و برنده مون هیچ

تنها آغوش تو مونده

                غیر ازاون هیچ...

 

ای.....

ای مثل من تک و تنها

          دستامو بگیر که عمر رفت

همه چی تویی

            زمین و آسمون  هیچ...

 

بی تو میمیرم

همه بودو نبود

بیا پر کن منو ای خورشید من

 

     بی تو میمیرم

            مثل یک قلب چراغ

نور، تو بودی

            زمین و آسمون  هیچ...

میمیرم اگه یه روزی 

                 غم ببینم توی چشمات 

کاشکی لحظه های تلخم 

                 پر شه از عطر نفسهات 

 

 

طفلکی دلم بجز تو 

                هیچی از خدا نمیخواد 

نزار غصه های این دل 

                بشه هم صدای فریاد

نقطه

 

گاهی به نیشخند لبت را اشاره کن 
 

 

ما را به هیچ صاحب عمر دوباره کن  

 

 

 

سفر

چه خوبه مثل سایه همسفر تو بودن

هم قدم جاده ها. تن به سفر سپردن


چی می شد شعر سفر بیت آخری نداشت

عمر کوچ من و تو دم واپسین نداشت

...

 منو با خودت ببر ای تو تکیه گاه من خوبه مثل تن تو با تو همسفر شدن منو با خودت ببر من به رفتن قانعم خواستنی هر چی که هست تو بخوای من قانعم...



سیبم رفته سفر خدایا پشت و پناهش باش. یاد منو باهاش همراه کن. آمین!

واقعا اینطوریه؟؟؟تو بگو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خدا ما رو برای هم نمیخواست

فقط میخواست همو فهمیده باشیم

بدونیم نیمه ما مال مانیست

فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم

تموم لحظه های این تب تلخ

خدا از حسرت ما باخبر بود

خودش مارو برای هم نمیخواست

خودت دیدی دعامون بی اثر بود

چه سخته مال هم باشیم و بی هم

میبینم میری و میبینی میرم

تو وقتی هستی اما دوری از من

نه میشه زنده باشم نه بمیرم

نمیگم دلخور از تغدیرم اما

تو میدونی چقدر دلگیره این عشق

فقط چون دیر باید میرسیدیم

داره تو دست ما میمیره این عشق...

جوابیه

عزیزم...



هرچه بر ذهن مشوش و آشفته و بی احساسم فشار میارم همه اش سیاه و تاریک میبینم. این تاریکی فقط با یاد و صدای توست که به روشنی تبدیل میشه. ای نور زندگی من.

چی کار کردی با من؟؟؟

میخواستم بهت بگم چقدر پریشونم

دیدم خودخواهیه ، دیدم نمیتونم

تحمل میکنم بی تو به هر سختی

به شرطی که بدونم شاد و خوشبختی

 

      به شرطی بشنوم دنیات آرومه

      که دوسش داری از چشمات معلومه

      یکی اونجاست شبیه من یه دیوونه

      که بیشتر از خودم قدرتو میدونه

 

                 تو رو میخوام ، تموم زندگیم اینه

                دارم میرم ته دیوونگیم اینه

                نمیرسه به تو حتی صدای من

                تو خوشبختی ، همین بسه برای من

 

نمیدونم ته دیوونگی من هم مثل این شعر قشنگ ، رفتنه یا نه؟ اما وقتی که نمیشه... موندن هم نیست.

هیچ وقت برای موندن یا رفتن دعا نکردم.

شاید باید دعا میکردم. شاید دعام میگرفت... اما

                         میدونم... وقتی همه چی دست به دست هم بده ، من چی کارم؟

کاشکی میشد سرنوشت و از سر نوشت.

 

نمیدونم این همه بی تابیم واسه چیه؟؟؟؟ چرا با اینکه هستی و دوری ، اما نزدیک... ولی  آرامش ندارم!!!

نمیدونم این دل حرف گوش نکن بجز اینایی که بهم دادی ، دیگه چی میخواد؟

 

اما یه چیز و خوب توش میبینم. ترس.

چرا ترس از دست دادن ، داره لحظه های بودنتو رو هم ازم میگیره؟

کمکم کن!

 

خدایا تو ترس و از دلم دور کن.

عیده

sibhavij.blogsky 

عید همه مبارک باشه...