سیب کوچولو و هویج کوچولو

خدایا ما رو از هم جدا نکن...

سیب کوچولو و هویج کوچولو

خدایا ما رو از هم جدا نکن...

دلم خیلی خیلی تنگ شده

 

 

سکوتم، فریاد تو

هوایم، هوای تو

نگاهم، نگاه تو

دلتنگیم، برای تو

تنهاییم، به یاد تو

زندگیم، به عشق تو...

تو

 

 

این زندگی با تو زیباترم می شه
تو عاشقم بودی ، من باورم می شه
با تو دلم غرق یک بچگی می شه
من آخر رویام ، این زندگی می شه
 

من با تو فهمیدم زیبایی ام خوبه
یک مرد مغرور رویایی ام خوبه
من با تو فهمیدم دل بستگی بد نیست
گاهی به یک آغوش ، وابستگی بد نیست
 

وقتی تو این جایی ، دنیا همین خونه هست
حالا بگو تو بازم این زن یه دیوونه هست
 

وقتی تو این جایی حواترین می شم
عاشق ترین آدم روی زمین می شم
 

عاشق ترین آدم روی زمین می شم 

 

 

مگه میشه با تو بود و عاشق نبود... روزای با هم بودنمون چه زود میگذره هویجم ... و به عشق دوباره دیدنت روزای بعدی رو میگذرونم تا دوباره یه روز با هم باشیم و زندگی کنیم. 

این زندگی با تو زیباترم می شه
تو عاشقم هستی ، من باورم می شه 

 

میخوام این تاریخ رو یادمون بمونه...سوم بهمن ماه یک هزارو سیصدو هشتاد و هشت. 

سوم بهمن ماه یک هزارو سیصدو هشتاد و هشت. 

  سوم بهمن ماه یک هزارو سیصدو هشتاد و هشت. 

     سوم بهمن ماه یک هزارو سیصدو هشتاد و هشت. 

         سوم بهمن ماه یک هزارو سیصدو هشتاد و هشت. 

              سوم بهمن ماه یک هزارو سیصدو هشتاد و هشت. 

                   سوم بهمن ماه یک هزارو سیصدو هشتاد و هشت. 

 

دخترک خنده کنان گفت که چیست ؟
راز این حلقه زر
راز این حلقه که انگشت مرا
این چنین تنگ گرفته است به بر
راز این حلقه که در چهره او
اینهمه تابش و رخشندگی است
مرد حیران شد و گفت
حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است
 همه گفتند : مبارک باشد
زن پریشان شد و نالید که وای
وای این حلقه که در چهره او
باز هم تابش و رخشندگی است
حلقه بردگی و بندگی است 

 

بدبخت هم شدیم رفت... (دیالوگ خودت بودا آقا پسر...) اما راسته. 

حالا چی کار کنیم؟؟؟؟ هیم هی هاه هنیم؟؟؟ (خودت میدونی یعنی چی...) 

هه... چه قدر با هم خوشیم. مگه نه؟  

این تو بودی که عاشق شدن و عاشق بودنو یادم دادی. 

ازت ممنونم عزیزم. اگه نبودی نابود میشدم. با تو فهمیدم که زندگی و عاشقی چقدر قشنگه... به خاطر آرامشی که به قلبم هدیه دادی ازت ممنونم. به خاطر تک تک ثانیه هاش ازت ممنونم.  

از تو ممنونم و از خانواده کنزو (چشمک) 

 

 

                                                             تا آخرش عاشقت میمونم

تو چشمام نگاه کن؟میبینی؟؟؟؟

گریه کنم یا نکنم حرف بزنم یا نزنم

من از هوای عشق تو دل بکنم یا نکنم

با این سوال بی جواب پناه به آینه میبرم

خیره به تصویر خودم میپرسم از کی بگذرم

یه سوی این قصه تویی یه سوی این قصه منم

بسته بهم وجود ما تو بشکنی من میشکنم

نه از تو میشه دل برید نه با تو میشه دل سپرد

نه عاشق تو میشه موند نه فارغ از تو میشه بود

هجوم بن بست رو ببین هم پشت سر هم رو به رو

راه سفر با تو کجاست من از تو میپرسم بگو

بن بست این عشقو ببین هم پشت سر هم رو به رو

راه سفر با تو کجاست من از تو میپرسم بگو

تو بال بسته منی من ترس پرواز توام

برای آزادی عشق از این قفس من چه کنم 

 

 

چی کار کنم؟؟؟؟ چی کار؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شعر زیبای حمید مصدق و جواب فروغ فرخزاد به او

شعر "حمید مصدق"


تو به من خندیدی و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت


جوابیه "فروغ فرخزاد"


من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت

چیپس فرفری ی ی ی ی

یک روز هویج  برام چیپس فرفری خرید و به من بسیار خوش گذشت و من از چیپس فرفریم  کمی به او دادم، اما ریخت رو لباسش و چیپس فرفری حیف شد و لباس هویج کوچولو ، چیپس فرفری یی شد ولی مهم نبود و من باز هم به هویجم چیپس فرفری تعارف نمودم و هویج هم باز چیپس فرفری خورد و تا برسیم چیپس فرفری من تموم شد و من به خاطر چیپس فرفری ناراحت شدم آخه کم بود ولی چیپس فرفری اون روز به من بسیار چسبید و هویج هم خوشحال شد که من از چیپس فرفریم بهش دادم ولی چون کم دادم خودم ناراحت شدم که چیپس فرفریم کم بود وگرنه بیشتر بهش چیپس فرفری میدادم و هویجم به من در مورد چیپس فرفری قولی داده است که اگر باز به پیشم بیاید برایم چیپس فرفری میخرد و من باز هم از چیپس فرفریم به او میدهم اما خوشحال تر میشوم اگر هویج جان ، به جای یه دونه چیپس فرفری ، دوتا بخرد تا من چیپس فرفری خودم را با خیال راحت میل نمایم.

تولدت مبارک سیب کوچولو


جشن تو جشن تولد تموم خوبیاست
جشن تو شروع زیبای تموم شادیاست

تولدت مبارک تولدت مبارک

امشب شب ما غرق گل و شادی و نور
از جشن ستاره آسمون یه پارچه نور

امشب خونمون پر از طنین دلنواز
تو کوچه پر از نوای دلنشین ساز

عزیزم هدیه من برات یه دنیا عشقه
زندگیم با بودنت درست مثل بهشته


تو خونه سبد سبد گلهای سرخ میخک
عزیزم دوست دارم
تولدت مبارک

جشن تو جشن تولد تموم خوبیاست
جشن تو شروع زیبای تموم شادیاست


جشن تو شروع یک روز مقدس برام
وقت شکرگزاری به سوی درگاه خداست

عزیزم هدیه من برات یه دنیا عشقه
زندگیم با بودنت درست مثل بهشته

تو خونه سبد سبد گلهای سرخ میخک
 عزیزم دوست دارم تولدت مبارک

تولدت مبارک تولدت مبارک

امشب تو ببین چه شور و حالی و صفایی
راستی که گل سر سبد محفل مایی

امشب رو لبا گلهای خنده واسه ی توست
آرزوی ما بخت بلند در طالع توست

عزیزم هدیه من برات یه دنیا عشقه
زندگیم با بودنت درست مثل بهشته

تو خونه سبد سبد گلهای سرخ میخک
عزیزم دوست دارم
تولدت مبارک

تولدت مبارک تولدت مبارک


جوابیه هویجوری

دو تا دستام مرکبی ، تموم شعرام خط خطی
پیش شما شازده خانوم ، منم فقیر پا پتی
غرور رو بردار و ببر ، دلم میگه دلم میگه
غلامی رو به جون بخر ، دلم میگه دلم میگه

شازده خانوم قابل باشم ، باید بگم به شعر من
خوش آمدی خوش آمدی خوش آمدی
شازده خانوم چه خاکی و چه بی ریا
به منزل خود آمدی خود آمدی خود آمدی

عجب عجب چه رند و چه بلا شده دل پدر سوخته ام
باور کن زشوقتون اشکی شده چشم به در دوخته ام
شازده خانوم قابل باشم ، باید بگم به شعر من
خوش آمدی خوش آمدی خوش آمدی
شازده خانوم چه خاکی و چه بی ریا
به منزل خود آمدی خود آمدی خود آمدی

فرصت بدین عاشقیمو خدمتتون عرض می کنم
واسه فرار از خودم ، دو پا دارم ، دوپا دیگه قرض می کنم
شازده خانم قابل باشم ، باید بگم به شعر من
خوش آمدی خوش آمدی خوش آمدی
شازده خانوم چه خاکی و چه بی ریا
به منزل خود آمدی خود آمدی خود آمدی

هویجوری

هویج به زور مینویسه...  

یکی بود یکی نبود

تا شروع شد قصه مون
می دونستم که تکی مثل ماه آسمون
می دونستم تو عزیزم قدر عشقو می دونی
می دونستم تو همونی که همیشه می مونی
آره منم دوست دارم محاله تنهات بذارم
تو وصله ی جون منی منم فقط تو رو دارم

غیر دوست داشتن تو دیگه چیزی ندارم
همه عمر من تویی و بی تو من کم میارم
ماه من ، واسه من از تو بهتر کسی نیست
بیا تو کتاب عشق فصلی تازه بنویس
بگو منم دوست دارم

محاله تنهات بذارم
تو وصله ی جون منی منم فقط تو رو دارم
آره منم دوست دارم محاله تنهات بذارم
تو وصله ی جون منی منم فقط تو رو دارم

تک تک ثانیه هام با تو رویایی می شه
تو سکوت لحظه هام ببین چه غوغایی می شه
روی چشمام جا داری اگه منت بذاری
منو از خودت بدونی و بگی دوسم داری
آره منم دوست دارم محاله تنهات بذارم
تو وصله ی جون منی منم فقط تو رو دارم
آره منم دوست دارم محاله تنهات بذارم
تو وصله ی جون منی منم فقط تو رو دارم
آره منم دوست دارم محاله تنهات بذارم
تو وصله ی جون منی منم فقط تو رو دارم ، منم فقط تو رو دارم

تو خودشی...

مثل گریه توی پائیز ، مثل پائیز توی کوچه

مثل کوچه زیر بارون ، مثل بارون روی شیشه

مثل اسمت روی قلبم ، مثل هدیه توی دستم

مثل اون حالی که داشتم ، وقتی هدیه رو می بستم

مثل ماه ، وقتی گریه ش می گیره

مثل گل ، وقتی از دسته تو می ره

مثل من ، که نمی آیی و می میره

مثل تو ، تو خود عشقی ، خود عشق

مثل ماه ، مثله تو

مثل اشک ، مثله من

مثل عشق، مثله آه

مثل لیلی توی پائیز ، مثل مجنون زیر بارون

مثل بارون وقتی آروم ، آروم آروم می شه عاشق

مثل تو، تو خود عشقی ، خود عشق

کاش میومدی...اما به خاطر خودم...

آرزومه آرزومه
که در رو وا بکنی بیای تو خونه

تو رو تو بغل بگیرم عاشقونه
آرزومه ٬ آرزومه 

 

پازل

سلام 

عکس پازلمو میخوام بزارم. 

قشنگ شده؟؟؟ 

 

 

وقت دعا...

وقت دعا دوباره باز
تو خلوت راز و نیاز
بعد خدا دست نیاز
رو به تو می کنم دراز

می گم نرو پیشم بمون
باز منو از خودت بدون
از شب دور از شهر نور
برام ترانه ای بخون

ای کاش می دونستی دلم
گرفته و تنگه برات
دیوونه وار دوست داره
هر لحظه می میره برات

وقتی می تونی با نگات
فاصله هارو پر کنی
با نم بارون لبات
خشک لبامو تر کنی

بیا بکش روی سرم
بازم دست محبتی
برای زندگی بده
بهم دوباره فرصتی

پنج روز بعد تر از دیروزش که داره فردا میاد...

میدونم یه وقتایی دلت برام تنگ میشه

تو خیابون و نگاه میکنی از پشت شیشه

اون که از پشت درختا میگذره شاید منم

که دارم تنهایی با یاد تو پرسه میزنم

یاد تو... عزیزترین چیزیه که دارم. خدا رو شکر که سفرت داره تموم میشه عزیزم...

نامه های منم داره تموم میشه. دیگه فردا صبح که برسی میتونم هر وقت که خواستم باهات حرف بزنم. خدا رو شکر.

هویجم...

وجودت برام خیلی مهمه ، با وجود همه سختی ها... ولی صدات و که میشنوم آرامش میگیرم. فکر کنم چونکه دوستت دارم.

این حرفارو صد بار زدم ، میدونم که میدونی.

هیچ وقت هیچ کس جاتو تو قلبم نمیگیره عزیزم.

شد چهار روز بعد تر از دیروزش ش ش ش هااااا

سلام هویج خان...

امروز هم گذشت. نمیدونم چرا به دوریت عادت نمیکنم... همینطور هم داره بد تر میشه.

امروز کلا واسه هیچ کاری انرژی نداشتم. تعطیل تعطیلم. خدا فردا رو به خیر کنه... گفتی فردا راه میفتی و دوشنبه صبح میرسی خونتون. خوبه.

این دفعه مسافرتت خیلی طولانی شد ، نه؟ یا به من انقدر سخت گذشته؟

دلم تنگ شده. برگرد.

راستی عروسک هم بهت سلام میرسونه. میگه زود برو پیش سبزک ، اونم تنهاس.

میخوام الان یه فرینج ببینم. نیستی که با هم ببینیم که... عیب نداره ، من میبینم برات تعریف میکنم.

مواظب خودت باش.

دوباره بگم کیا کوفتشون بشه؟؟؟؟؟؟؟

دوستت دارم.

سیب تو.

                        گم شدم تو شب چشمات             تو شدی فانوس راهم            

                        تو شدی ماه و ستاره                تو شب سرد و سیاهم