سیب کوچولو و هویج کوچولو

خدایا ما رو از هم جدا نکن...

سیب کوچولو و هویج کوچولو

خدایا ما رو از هم جدا نکن...

حرفای یهویی...

محبوبم...

الان داشتم تو وبلاگ های دیگه چرخ میزدم... به یک وبلاگی بر خوردم که عنوانش همین بود (( محبوبم )) . بعد یک نوشته خصوصی که اگه میرفتی توش باید رمز میزدی... یعنی اینکه فقط محبوب طرف با داشتن رمز میتونه بخونتش. این قضیه فکرمو مشغول کرد. رمز!!!! تا حالا هیچوقت برای گفتن حرفای قلبم به تو رمز نذاشتم. لازمه؟

میدونی هویجم...

رمز یه چیزیه که فقط یه نفر میدونه ... بعد اونو فقط به یه نفر دیگه میگه ... بعد اونا میشن محرم اسرار هم. من و تو عزیزم... ما سالهاست که محرم اسرار همیم. هیچ وقت هم هیچ پسووردی واسه هم نذاشتیم. مگه لازمه ؟ وقتی تو توی قلب منی و من تو قلب تو؟ عشق هم مگه رمز میخواد وقتی که من نگفته تو میفهمی چی میخوام بگم؟ وقتی تو زنگ نزده من طرف گوشیم میرم و یهو میبینم زدی... وقتی که بهت فکر میکنم و تو اس ام اس میزنی...

زندگی ما خیلی جالبه مگه نه؟ آخه سیب هویجیه. تو دنیای سیب و هویجا ... هیچ پسووردی وجود نداره. بذار همه بفهمن که من عاشقتم. چرا یواشکی؟ ما که تابلوی عالم شدیم. مگه نه؟

هر روز واسه فریاد زدن عشقت دارم شجاع تر میشم... چون هر روز بیشتر از روز قبل باورت میکنم. چون هر روز بیشتر میخوامت.

من میخوامت هویج خوشگلم.

مال من شو.

زود باش.

خدای بزرگ و مهربون

خدای بزرگ

خدای بزرگ

من عاشق عشقم هستم و خیلی دوستش دارم.

خدایا، ازت میخوام کمکش کنی زندگیش سرشار از همه بهترین ها باشه.

خواهش میکنم بهش درجات عالی (دنیائی و اخروی) عطا بفرما

و کاری کن به آنچه چشم امید دوخته (آنگونه که به خیر و صلاحش هست) برسه انشا ا... .

خدایا، در سخت ترین لحظات یاریگرش باش,

 تا همیشه بتونه همچون نوری در تاریک ترین و سخت ترین لحظات زندگیش بدرخشه و در ناممکن ترین موقعیت‏ها عاشقانه مهر بورزه.

خداوندا، همیشه و هر لحظه او را در پناه خودت حفظ بفرما،

هروقت بهت احتیاج داشت دستش رو بگیر (حتی اگه خودش یادش رفت بیاد در خونت و ازت کمک بخواد)

و کاری کن این رو با تمام وجود درک کنه که هر آن هنگام که با تو و در کنار تو قدم برمیداره و گنجینه یه توکل به تو رو توی دلش حفظ کرده، همیشه و در همه حال ایمن خواهد بود.


( خدا کمک کرد و سیب حالش خوب شد. مرسی از همه اونایی که نگرانش شدن)

دعا کنید

سلام دوستان!


سیبم مریض شده. خیلی نگرانشم ولی دستم بهش نمیرسه. از همه اونایی که میان اینجا میخوام واسه سلامتیش دعا کنند.

تولد سیب خانمی

نباشی کل این دنیا واسم قد یه تابوته
نبودت مثل کبریت و دلم انباره باروته
نباشی روز تاریکم یه اقیانوسه آتیشه
تموم غصه ی دنیا تو قلبم ته نشین می شه
دنیا رو بی تو نمی خوام یه لحظه
دنیا بی چشمات یه دروغ محضه

نباشی هر شب و هر روز
همه اش ویلون و آواره ام
با فکرت زنده می مونم
تا وقتی که نفس دارم
تا وقتی که نبود تو
یه روز کاری بده دستم
بمون تا آخر دنیا
بمونی تا تهش هستم

هویجم...

دنیا رو بی تو نمیخوام.

                       باورم کن

تولد سیب کوچولو.... تو کافی شاپ ارسباران .... دو نفری.... با دوتا هات چاکلت و کیک تولد.... تازه با شمع ( گرچه خاموش ).... کادوی خوشگل تولد... با گوی خوشبختیمون.... یه عالمه شکلات ( که یکیشو ازت دزدیدم ) .... یه موزیک اسپانیایی ... صدای آب ..... حرفای عاشقونه.... گرمای دستات.... نگاه تو چشمای قشنگت... و حتی... با وجود تماس خانم سلطانی....... خیلی ی ی ی ی ی خوش گذشت.              

 

قصه سیب و هویج تا تهش...

سیب کوچولو : هویجم... برام قصه میگی تا خوابم ببره؟؟؟

هویج کوچولو : آره خوشگلم... چشماتو ببند و گوش کن.

 

یکی بود یکی نبود

غیر از خدای مهربون     هیچ کس نبود

یه شهر میوه ها بود که همه با هم خوب بودن... همه شاد بودن...همه خوشبخت بودن... هیچ کس با هیچ کس مشکلی نداشت...

-         حتی مامان باباهاشون؟؟؟

-         آره عزیزم... حتی اونا.

بعد ، تو این شهر یه هویج کوچولو بود و یه سیب کوچولو... یه روز هویج کوچولو با مامانش داشته از خیابون رد میشده که ....  نه نه ، دلش آب هویج نمیخواسته... یهو یه سیب کوچولویی رو میبینه که تو حیاط خونشون داره بازی میکنه ...

هویج کوچولو برمیگرده و به مامانش میگه : مامان من این سیب و میخوام.

مامانش میگه : نه عزیزم نمیشه.

هویج کوچولو میگه : نه نه ... من میخوام.

هرچی هویج کوچولو اصرار میکنه ، اما مامانش قبول نمیکنه. هویج کوچولو غصه میخوره ، اما فکر میکنه که باید تلاش کنه تا به سیبش برسه...

-         خوب بعدش؟

-         بعدش میمونه واسه بعد ، تو بخواب...

-         آخرش به خیر میگذره؟؟؟

-         سکوت.........

 

 

من بعدش و برای تو میگم... چشمای خوشگلتو ببند هویجم و گوش کن...

 

بعد هویج کوچولو تلاش میکنه ... چند سالی میگذره... سخت ، اما شیرین... هویج کوچولو بزرگ میشه... یه روز تصمیم میگیره بره پیش بابای سیب کوچولو و باهاش حرف بزنه... سیبیلشو صاف میکنه و برگای بالای سرشو با ژل شونه میکنه و راه میفته...

میرسه به در خونه سیبش... با خودش فکر میکنه... یعنی هنوز سیب کوچولو اینجاس؟؟؟ یعنی هنوز واسه من صبر کرده؟؟؟

در میزنه...

تق تق تق...

کیه؟ کیه که جرئت کرده در خونه ما رو بزنه؟ یو هو هو هو هوووووووو

هویج کوچولو یکم میترسه... یه قدم میره عقب... با خودش فکر میکنه.... زیر لب میگه : نکنه من باید برم فوق لیسانس هم بخونم بیام؟؟؟؟؟؟  

یهو یه صدایی از پشت دیوار میاد که : نه ه ه ه ه ه ه ه  نرو و و و و و  بیا ا ا ا ا ا ا

هویج کوچولو که دیگه بزرگ شده ،  صدای سیب کوچولو رو میشنوه و تصمیم میگیره ترس و بذاره کنار و سیب کوچولو رو به آرزوهاش برسونه... پس دوباره در میزنه ...

تق تق تق... درو باز کنین ن ن ن منم.... هویج رستم. . . اومدم حق امو ازتون بگیرم....

یهو درا باز میشن... نور میزنه بیرون و گل ها از درو دیوار میریزه بیرون... غنچه ها به صورت حرکت آهسته باز میشن و موسیقی تایتانیک فضا رو پر میکنه....

سیب کوچولو با لباس عروس آبی ، سوار کالسکه سیندرلا میاد بیرون... وقتی میرسه به هویج خوان یه نیم نگاهی میکنه و زیر لب میخنده.

هویج خوان هم یه چشمک میزنه و یه پاشو میزاره رو کالسکه و به سیب کوچولو نگاه میکنه.

بهش میگه : تا آخرش هستی؟

سیب کوچولو لبخند میزنه و میگه : خیلی وقته که هستم. یعنی بالاخره به هم رسیدیم؟؟؟

و چشماشون پره اشک میشه...

هویج خوان ، اون یکی پاشو هم میاد بزاره تو کالسکه که برن ، که میبینه پاش گیر کرده...

یه نگاه به سیب میندازه و سیب بدون هیچ حرفی منظورشو میفهمه... زیر لب میگه : من نجاتت میدم...

پای هویج و دو دستی میگیره و این بکش...اون بکش...

سه ساعت و نیم طول میکشه و اونا همچنان میکشیدن... آهنگ تایتانیک 1156 بار تکرار میشه و دیگه اونا حالشون داشته از آهنگ بهم میخورده.

تا اینکه....

یهو....

ناگهان....

یه صدایی میاد.......

دینگ

دینگ دینگ.... 12 بار تکرار میشه....

و کالسکه سیندرلا تبدیل به گل کلم میشه و پای هویج خوان از لای برگاش در میاد و آزاد میشه...

دوتایی بهم نگا میکنن و میخندن...

هویج میگه : بدون کالسکه هم با من هستی؟؟؟ تا آخرش؟؟؟؟

سیب میگه : تا آخرش. معلومه که هستم...

از جاشون پا میشن و به سمت جاده ، احیانا مجلسی ، لنگان لنگان حرکت میکنن... پشتشون غروب خورشیده و آهنگ تایتانیک در حالیکه سی دیش خش افتاده برای آخرین بار پخش میشه...

                       

 

                                   تیتراژ پایانی....

میتونی

میتونی مشت منو وا بکنی ...منو پیش همه رسوا بکنی
میتونی همره این قطره اشک... دامنم رو مثل دریا بکنی
اما مشکل بتونی عشقمو حاشا بکنی..دیگه مشکل مثل من یاری تو پیدا بکنی  

میتونی قهر بکنی ناز بکنی... از نو اون حرفا رو آغاز بکنی
میتونی قلبم و آتیش بزنی ...  با دلم غمها رو دمساز بکنی
اما مشکل بتونی عشقمو حاشا بکنی..دیگه مشکل مثل من یاری تو پیدا بکنی
میتونی رو دل من پا بزاری ...منو با این همه غم جا بزاری
میتونی عشقتو از من بگیری ... دلم و بیکس و تنها بزاری
اما مشکل بتونی عشقمو حاشا بکنی..دیگه مشکل مثل من یاری تو پیدا بکنی
  

هویجم... تولدت مبارک

بمون که هستی آروم میگیرم

یه لحظه نیستی میخوام بمیرم

 

کسی محاله جاتو بگیره

عشقت ازین دل بیرون نمیره

 

اگه تموم دنیا بیان و بخوان که تو رو از من بگیرن

یه تار مو تم به همه دنیا نمیدم

 

اگه شب قصه ها از آسمونا

بیا د  و

بخواد که منو ازت بگیره

انقدر پیشت میمونم

از حسودی بمیره

 

عاشق شدم به اون خدا

الهی هیچ وقت نشیم از هم جدا

همه دورم و خالی میکنم

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

تو بیا

.

.

.

 

درد و میفهمی اما... چرا درمون نمیشی؟؟؟؟

چی بگم ابری و بارون نمی شی

درد رو می فهمی و درمون نمی شی

خیلی وقته می بینم

زیر آوار جنون

منو می بینی و ویرون نمی شی

دل دیونه خرابم می کنی

چرا مثل قدیما خون نمی شی

سر به صحرا می ذاری

منو تنها می ذاری

لاله ی باغ کدوم گمشده ای

چرا بین گلا پنهون نمی شی

وقتی بارون می زنه

شاخه ها مو می شکنه

دل تنها چرا تو

مث گنجیشکا پریشون نمی شی

چی بگم با کی بگم راز تو رو

داری آتیش می گیری خون نمی شی

من که هر شب تا سحر

 قصه ی عشق رو تو گوشت می خونم

بازم افسانه ای افسون نمی شی

تو بزرگی مث دنیای خیال آدما

دل زخمی لاله ی دشت بلا

نکنه غصه ی لیلی رو داری

واسه این قصه ها مجنون نمی شی

چی بگم ابری و بارون نمی شی

درد رو می فهمی و درمون نمی شی

اگه دوست داشتن تو...

اگه دوست داشتن تو، گناه محسوب میشه، پس هر روز از خواب با گناه بیدار خواهم شد!
اگه عشق به تو قلب رو آزار میده، پس هر روز صبح قلبم را خواهم آزرد.
اگه روزی بدانم تو مرا دوست نخواهی داشت..... آنگاه آشیانه عشق ومحبت ویران خواهد شد! و من، در آن ویرانی باز تورا دوست خواهم داشت!


به تو قسم که ماه منی...

 

 

     من دوستت دارم قد ستاره های آسمون        اگه تو دوستم داری بیا و پیش من بمون 

     وقتی تو با من باشی انگار دنیا مال منه       همه خوشبختیا میاد به من سر میزنه 

شبه. سیب رو تختش دراز کشیده و از پنجره ماه کامل ، رو نگاه میکنه . هویجش نیست. رفته معموریت. این دو روز سیبش خیلی تنها مونده . آخه سیب و هویج جز هم کسی رو ندارن. لا اقل این به جفتشون ثابت شده.

فردا تولد حضرت علی است و روز مرد هم هست. ولی سیب خانمی از مردش دوره...

سیب کوچولو با خودش همین فکرا رو میکرد و ماه رو نگاه میکرد. آروم با خودش حرف میزد :

یعنی الان هویجم هم داره ماه رو نگاه میکنه؟ هویج جونم کجایی؟ دلم خیلی برات تنگ شده...

هویج کوچولو خوب میدونه که سیبش چقدر قرص ماه رو دوست داره. حتی یه بار براش از ماه عکس گرفت. سیب کوچولو همیشه اون عکس و نگاه میکنه و میخنده. میگن آدمای عاشق ماه رو دوست دارن و نگاش میکنن. آره درسته، راست میگن.

سیب خانمی ، دوباره ماه رو نگاه میکنه و چشماشو میبنده. صورت مثل ماه هویجشو میبینه که داره بهش لبخند میزنه. سیب کوچولو هر وقت میخواد انرژی بگیره این صحنه رو تصور میکنه. عالیه...

آروم زمزمه میکنه...

هویجم... قشنگم... امشب از هم دوریم. اما قلبامون همیشه به هم نزدیکه. نگاه کن ، ماه هم میدونه که عاشقت شدم...

روزت مبارک مرد من.

قسم به شب ، همیشه تنها عشقم میمونی.

قسم به ماه ، همیشه عاشقت میمونم.

هویج هویج با توام...

 

 

 

ستاره من

 

من آنی نیستم

که بی عشق زندگی را سر کنم

آن گاه که در رویایی عاشقانه هستم

و چشمانم را می گشایم

و عشق رویایی ام را در تو می بینم

عشق من نیلوفر من

ای عشق من ای زیبا نیلوفر من
در خواب نازی شبها
نیلوفر من
در بستر خود تنها خفته ای تو
ترک من و دل ای مه گفته ای تو
ای دختر صحرا
نیلوفر آه نیلوفر آه نیلوفر
در خلوتم باز آ
نیلوفر آه نیلوفر آه نیلوفر

تویی نامهربان یا من
نکن جور و جفا با من
روم در کوه و صحرا
بلکه بین سبزه ها
ای نوگل دیر آشنا
یابم تو را یابم تو را
تویی نامهربان یا من
نکن جور و جفا با من
روم در کوه و صحرا
بلکه بین سبزه ها
ای نوگل دیر آشنا
یابم تو را یابم تو را

آسمانی دلبر من
عشق من
نیلوفر من
ای عشق من ای زیبا
نیلوفر من
در خواب نازی شبها
نیلوفر من
در بستر خود تنها خفته ای تو
ترک من و دل ای مه گفته ای تو
ای دختر صحرا
نیلوفر آه نیلوفر آه نیلوفر
در خلوتم باز آ
نیلوفر آه نیلوفر آه نیلوفر

ای عشق من ای زیبا
نیلوفر من
در خواب نازی شبها
نیلوفر من
در بستر خود تنها خفته ای تو
ترک من و دل ای مه گفته ای تو
ای دختر صحرا
نیلوفر آه نیلوفر آه نیلوفر
در خلوتم باز آ
نیلوفر آه نیلوفر آه نیلوفر

تویی نامهربان یا من
نکن جور و جفا با من
روم در کوه و صحرا
بلکه بین سبزه ها
ای نوگل دیر آشنا
یابم تو را یابم تو را
تویی نامهربان یا من
نکن جور و جفا با من
روم در کوه و صحرا
بلکه بین سبزه ها
ای نوگل دیر آشنا
یابم تو را یابم تو را
آسمانی دلبر من

عشق من نیلوفر من
 

ای عشق من ای زیبا نیلوفر من
در خواب نازی شبها
نیلوفر من
در بستر خود تنها خفته ای تو
ترک من و دل ای مه گفته ای تو
ای دختر صحرا
نیلوفر آه نیلوفر آه نیلوفر
در خلوتم باز آ
نیلوفر آه نیلوفر آه نیلوفر

عید شما مبارک

                                     گروه سرود سیب و هویج تقدیم مینماید :

جونمونو بستیم به جون هم

                       نمیمونیم بدون هم

من و تو که رسیدیم به همدیگه

                      حالا شدیم نفس هم

دلامونو هدیه دادیم به هم

من مال تو        تو مال من

عشقمونو ریختیم به پای هم

                     تا بمونیم برای هم

زندگیمون هر روز بهتر میشه

                    عشقمون کم نمیشه

اسممونو دادیم به همدیگه

نباشیم         بی همدیگه

با تو میتونم     عمری بمونم

از ته قلبم       عاشق بمونم

تا زنده هستم      من دوستت دارم        زنده میمونم...

- هویج خوشگلم... قبوله؟

- چی عزیزم ؟

- همینکه... من مال تو    تو مال من؟؟؟؟

- 10 ساله که قبوله خانمم...

- بفرمایید شیرینی ، عید شما مبارک...

- به به شیرینی... بده ببینم...

- فقط یه دونه... زیاد نخور... میترسم چاق بشی.

- چشم.

- همیشه میگی چشم اما پس چرا میخوری؟؟؟

- حالا الان سوژه وبلاگ چاق شدن منه؟

- نه والا... قصدم این نبود... خودش شد... من معذرت میخوام  ،   اصلا بیا از صفا و صمیمیت صحبت کنیم. هان؟

- به به ... صفا ... صمیمیت ... آجیل.... این تخمک نداره؟؟؟؟

- با اجازتون همشو خودت دیروز خوردی. دیدی خودت حرف و باز بردی کجا!!!...

- هان؟ خوب... نه... صمیمیت ... محبت...خوبه؟

- عالیه. عصری بریم سینما؟

- سینما؟ نه... خطرناکه... آخه نیست عیده... تازشم ، من عصری باید برم همونجا.

- دوباره؟ پس من چی؟ باز تنهام میزاری؟

- نه ه ه ه ه ... من که همیشه پیش تو ام...

- آره جون عمه ات (همون که اصفهانه )...

- قهر نکن دیگه... اصلا بیا همون سرود مونو بخونیم.

دلامونو هدیه دادیم به هم

من مال تو        تو مال من

عشقمونو ریختیم به پای هم

                     تا بمونیم برای هم

زندگیمون هر روز بهتر میشه

                    عشقمون کم نمیشه

لای لای لای لای      لای لای لای لای....

- بله...

به خیالم...


به خیالم که تو دنیا واسه تو عزیزترینم
آسمونها زیر پامه
اگه با تو رو زمینم
به خیالم که تو با من یه همیشه آشنایی
به خیالم که تو با من دیگه از همه جدایی
من هنوزم نگرانم که تو حرفامو ندونی
این دیگه یه التماسه
من میخوام بیای بمونی
من و تو چه بی کسیم وقتی تکیمون به باده
بد و خوب زندگی
منو دست گریه داده
ای عزیز هم قبیله
با تو از یه سرزمینم
تا به فردای دوباره
با تو همقسمترینم
من هنوزم نگرانم که تو حرفامو ندونی
این دیگه یه التماسه
من میخوام بیای بمونی
بد و خوبمون یکی
دست تو تو دست من بود
خواهش هر نفسم
با تو همصدا شدن بود
با تو همقصه دردم
همصداتر از همیشه
دو تا همخون قدیمی
از یه خاکیم و یه ریشه
من هنوزم نگرانم که تو حرفامو ندونی
این دیگه یه التماسه
من میخوام بیای بمونی
من هنوزم نگرانم که تو حرفامو ندونی
این دیگه یه التماسه
من میخوام بیای بمونی

من برگشتم

همراه شو عزیز 

         همراه شو عزیز تنها نمان به در  

کین درد مشترک  

                     هرگز جدا، جدا  

                                 درمان نمیشود 

 

تنهام نذار...تنهات نمیذارم. 

بوووووووووووووووووووووووووووووووس